نفس بکش

ساخت وبلاگ
  گفته بود وقتی که بمیرد سازش را می‌گذارد برای من. تا وقتی دلم برایش تنگ شد، تا وقتی که نبودنش باد کرده و سیاه و نیم پوسیده ماند توی قلبم راهی برای حرف زدن داشته باشیم‌‌. و من که از اصل هم آدمی بودم ک نفس بکش...ادامه مطلب
ما را در سایت نفس بکش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdreaminke بازدید : 12 تاريخ : پنجشنبه 27 آذر 1399 ساعت: 4:31

و من از عشق هیچ نتوانم گفتن و نوشتن. چرا که عشق در من ماوا نکرد و چنان رهگذری بود غریب. آمد. چند روزی در خانه‌ی دل بماند و بعد برفت. بی هیچ سخنی که بدانم به کجا می‌رود. و در دلم چیزی باقی نگذاشت جز تن نفس بکش...ادامه مطلب
ما را در سایت نفس بکش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdreaminke بازدید : 107 تاريخ : يکشنبه 8 ارديبهشت 1398 ساعت: 14:34

و حسی دارم مثل در رویا راه رفتن. دور از همه چی و همگان و همه کس. دور از تو. و با این حال روحی از تو در کنارم قدم بر می‌دارد. بیا صادق باشیم. تک تک سلول‌های این بدن نحیف و استخوانی از تو متنفرند. تنها نفس بکش...ادامه مطلب
ما را در سایت نفس بکش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdreaminke بازدید : 67 تاريخ : يکشنبه 8 ارديبهشت 1398 ساعت: 14:34

۱. باید به سه تا آدم پیام بدم. دوتا تو تلگرام یکی تو اینستا. منتها نمی‌تونم. ماجرا اینه که متوجه شدم روح هم مثل جسم بعد مریضی ضعیف میشه. کوچک‌ترین فشاری که بهم میاد تموم وجودم بهم می‌ریزه. می‌دونید مث نفس بکش...ادامه مطلب
ما را در سایت نفس بکش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdreaminke بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 8 ارديبهشت 1398 ساعت: 14:34

پاییز با خودش حجم عظیمی از دل تنگی میاره. اونقدر که آدم حس می کنه داره توی یه قبرستون بزرگ و عظیم زندگی می کنه. تک تک آدمایی که رها کردم و رها کردنم، شروع می کنن به چنگ انداختن به تنم. انگار صدای خنده هامونو میشه توی بارون پاییز شنید. خنده هایی که مردن.دل تنگی. دل تنگی. این کلمه بم و عجیب توی وجودم مدام می لرزه. با یه سکون عجیب و طولانی رو "ل". می دونید فکر می کنم دلتنگیی که از آدما داریم به خاطر خودشون نیست. دل تنگ میشیم به خاطر حجم محبتی که ازشون توی قلبمون داشتیم. اون حس گرمیی که با در آغوش کشیدنشون داشتیم. اون باهم خندیدنا. اون همه کار که قرار بود باهم انجام بدیم. اون همه روزهایی که هرگز نداشتیم. می بینید؟ پاییز منو به یاوه گویی انداخته. تقصیر من نیست. بارون مجنون می کنه این روزا. نفس بکش...ادامه مطلب
ما را در سایت نفس بکش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdreaminke بازدید : 66 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1396 ساعت: 14:51

و بی خوابی ما را در شب ربود. دزدی که بر پنجه ی پا راه می رود و سلاحش خاطرات و احساساتیست که مدام در سینه ات فرو می کند تا تسلیم شوی. 

نفس بکش...
ما را در سایت نفس بکش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdreaminke بازدید : 71 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1396 ساعت: 14:51

دچار نوع کمیابی از سندروم پاهای بی قرار شدم. نوعی که باعث میشه توی بیداری مدام پاهاتو تکون بدی. انگار تو ناخودآگاهم کلمه ی فرار بارها و بارها پودر میشه و می باره. بعد مثل برف انباشته میشه تو ساق پاهام. مثل بارون چشامو نمناک می کنه. حس تگرگ توی دستام. دلم می خواد مشت بکوبم. به تنه ی درخت. به دیوار. نمی تونم بشینم. نمی تونم بخوابم. نمی تونم پیانو بزنم. دلم می خواد بشینم پشت فرمون، صدای ضبطو تا آخر بلند کنم و بزنم و به دل جاده. یه چیزی ته قلبم ته نشین شده. هر ازچندگاهی کلمه ای، نگاهی، حرفی هم می زندتش و لخته های چرکی رسوب کرده باز از اون ته خودشونو می رسونن بالا و رگامو مسدود می کنن. خلاء رگامو پر می کنه و اون وقته که بدنم از خلاء تغذیه می شه. چشمام دیگه نمی بینه. گوشام نمی شنوه. دستام دیگه لمس نمی کنن. بعد آروم آروم دوباره ته نشین می شه. قلبم از درد جیغ می کشه. محکم تر می تپه که شاید این لخته ها رو دور کنه. اما نمی تونه. سنگینیشون منو ول نمی کنه. قلبمو ول نمی کنه.  نفس بکش...ادامه مطلب
ما را در سایت نفس بکش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdreaminke بازدید : 62 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1396 ساعت: 14:51

۱. پیرزن به بچه های پنج شیش ساله می ماند. گونه هایش سرخ بودند و چانه اش همواره لرزشی خفیف از سر لجبازی داشت. حس پاهایش را دیابت برده بود و هر قدمی که بر می داشت چنان بی اطمینان و لغزنده بود که پنداری تازه راه رفتن را آموخته.  عادت داشت مرده ها رو بشوید. یک بار شنیده بودم که پسرش گفت فکر می کند اگر هفت مرده بشوید می برندش بهشت. ولی یک حساب سرانگشتی از تمام کسانی که شسته بود و من خبر داشتم نشان می داد بیشتر از این ها مرده شسته. آن روز هم اول از همه، اول از خانواده ی مرده، رسیده بود بالای سر پیرزن بیچاره. ننه اسماعیل را می گوییم. همان که چند وقت پیش به رحمت خدا رفت. رعنا مادرشوهر نوه ی ننه اسماع نفس بکش...ادامه مطلب
ما را در سایت نفس بکش دنبال می کنید

برچسب : رفتن,چشم, نویسنده : cdreaminke بازدید : 65 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 0:14

دارم به مرزی می رسم که دیگه استرس ندارم.

بلکه استرس منو داره:/

پ.ن) شاید باور نکنید ولی منم می تونم استرس بگیرم. حتی...

پ.ن٢)همیشه فکر می کردم سال کنکور خیلی سخته. ولی اصلا بد نگذشت. مشکل اینجا بود که خوش هم نگذشت. چقدر امسال کم خندیدیم.

نفس بکش...
ما را در سایت نفس بکش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdreaminke بازدید : 71 تاريخ : جمعه 16 تير 1396 ساعت: 6:55

تا حالا توی کویر زیر ستاره ها خوابیدید؟ این جور وقتا احساس می کنم آسمون به زمین خیلی نزدیکه. نه...دقیق تر که بخوام بشم، احساس می کنم من به آسمون خیلی نزدیکم. احساس می کنم که معلقم. احساس می کنم که بی وزن می شم. کشیده میشم سمت ستاره هایی که سال هاست مردن. احساس می کنم بی کران جهانی نامم رو فریاد می نفس بکش...ادامه مطلب
ما را در سایت نفس بکش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdreaminke بازدید : 95 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 10:14